در من اين هست که صبرم ز نکورويان نيست

شاعر : سعدي

از گل و لاله گزيرست و ز گلرويان نيستدر من اين هست که صبرم ز نکورويان نيست
هيچ کس نيست که مطلوب مرا جويان نيستدل گم کرده در اين شهر نه من مي‌جويم
کس ندانم که به جان در طلبش پويان نيستآن پري زاده مه پاره که دلبند منست
خبر از دشمن و انديشه بدگويان نيستساربانا خبر از دوست بياور که مرا
نه بنالد که مرا طاقت بدخويان نيستمرد بايد که جفا بيند و منت دارد
کدمي نيست که ميلش به پري رويان نيستعيب سعدي مکن اي خواجه اگر آدميي